test
test
test
test
test
test
test
test
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
مگر قرار نیست یک عمر زن
زندگیاش باشی...؟
خب پس بلد باش
دلبری کردن، قانون بیچونوچرای رابطه است
بلد باش دلربایی کردن را
اینکه تا دیروز دختر خانه بوده ای...
و میگفتی من از این اداها بلد نیستم...
خوب بود،اصلا عالی بود...
دستت درد نکند که وارد بازی های دلبری نشدی...
اما الان دیگر فقط دختر خانهی پدرت نیستی!👍
الان آرام و قرار دل مَردت شدهای...❤️
بلد باش دلبری را
بلد نیستی؟
به نابلدی ات افتخار هممیکنی؟؟
افتخار نکن عزیزم چون عیب است
اول خجالت بکش
بعد برو دنبال یاد گرفتنش
کمی لمّ و قلق این مَردت را یاد بگیر
بگذار قلبش برای تو تندتر از بقیه آدمها بزند
تو اگر نجنبی، چهار روز دیگر درگیر روزمرگی زندگی میشوی
بعد تا چشم باز کنی
میبینی پیر شده ای و مَردت هم هر روز
بی تفاوت تر از قبل
لطفا بلد باش دلبری را
☀☀☀
*********◄►*********
چون که شد صیغه عاقد جاری
هر دو گشتند خر یک گاری
بعد آن وصلت خوب و خَرَکی
هردو خوشحال ولیکن اَلَکی
هر دو خرکیف ازین وصلت پاک
روز وشب غلت زنان در دل خاک
نرّه خر بود پی ماچۀ خویش
آخورش چال ، علف اندر پیش
ماچه خر با ادب و طنّازی
داشت می داد خرک را بازی
***
***
جشن تولد چهارده سالگیم بابام دستم رو گرفت و من رو به زیر زمین خونمون برد وگفت
"حالا وقتش رسیده که چیز مهمی رو بهت نشون بدم، این یه راز بزرگه"
من هیچ وقت اجازه نداشتم به زیر زمین برم، واسه همین همیشه فکر می کردم که تو زیرزمین خونمون یه نقشه گنج یا یه راه مخفی وجود داره، اما وقتی بابام در زیر زمین رو باز کرد، دیدم که اونجا کلکسیونی از پروانه های کمیاب رو جمع کرده. بابام که انگار دیدن اون پروانه ها همیشه واسش تازگی داشت، سیگارش رو روشن کرد و به من گفت:
"حیرت انگیزه، نه؟ دوست داری بی نظیرترینشون رو ببینی؟"
گفتم: "البته "
آستین هاش رو بالا زد و شروع کرد بین کلکسیونش گشتن
در همون حال هم سیگارش رو دود می کرد و پروانه های رنگارنگ رو نشونم می داد و از اون ها و نحوه شکارشون می گفت. تا اینکه بالاخره پروانه ای که مد نظرش بود رو پیدا کرد
ولی اون پروانه معمولی ترین پروانه ی کلکسیون بابام بود، با بال های سفید که هیچ طرح خاصی نداشتن. چند دقیقه خیره موند به اون پروانه، بعد سیگارش رو انداخت کنار و گفت
خودشه، می بینی؟
حرف نداره، شاید به نظر ساده بیاد اما این با همشون فرق می کنه، این یکی خودش بی هوا پیداش شد، واسم رقصید، دلبری کرد و بعد بال زد و رفت، من بلافاصله تور شکارم رو برداشتم و افتادم دنبالش. من پروانه های زیادی داشتم، از همه رنگ و از همه نوع، اما واسه این یکی خیلی تلاش کردم، مدت ها دنبالش دویدم، واسش جون دادم، این یکی من رو به نا کجا برد، این یکی بدجور گمم کرد
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
روزبه معین
be name khoda
created by khengoolestan developer
↓start log↓
prossec for config filiping slider
config fliping slider ok
|
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم